مسجد، باشگاه سیاسی نیست!
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانهی «روز جهانی مسجد» نوشت:
مسجد در حاشیه، حاشیهها در متن. این تصویری است که می توان از شرایط امروز جامعه به دست داد. جامعهای که مسجدش نه کانون زنده و زندگی که به محلی برای تعزیت اموات بدل شده است. متاسفانه کمتر مسجدی را میتوان یافت که از این قاعده ناصواب، بیرون باشد حال آنکه در نظام تربیتی اسلام، مسجد، کانون زندگی است. مرکز مدیریت جامعه است. جایگاهی است برای صاحب شان شدن آحاد مردم. فضایی است برای آموختن و پرورش یافتن. چنین بود که در متن زندگی مردم، نقش محور را داشت اما به ازای هر قدم که از این شان دور شدیم، ده قدم بیشتر به سمت حاشیه برداشتیم. فقط مسجد به حاشیه نرفت که فرهنگ متعالی انسانی هم از متن به در شد.
در این اتفاق هم بسیاری از ما مقصریم. کسانی که مسجد را فقط در ساختمان عبادت خلاصه میکنند. کسانی که چهرهای عبوس به تصویر میکشند و مطابق این انگاره خنده را و فرحناکی مومنانه را در این محیط تاب نمیآورند. کسانی که به اخم در پیشانی نشسته، کودکان و نوجوانان را میرانند. آنانی که می خواهند مسجد را به استخدام نیات و جریان خواستههای سیاسیِ خود در آورند. جماعتی که خود را صاحب و مالک الرقاب مسجد میدانند و برای دیگران جایی قائل نیستند. همه و همه در به حاشیه رفتن مسجد مقصرند و در سایه انداختن حاشیه بر متن زندگی نیز هم. اگر اینان چنین نمیکردند و اگر مسجد با کارکرد حقیقی خود میدانداری میکرد، حقیقتها، واقعیت عینی جامعه میشد و آدمها خود را به تراز مسجد تنظیم میکردند. رسم مسجد، راه را به جویندگان زندگی درست، نشان میداد.
اما وقتی برخی تریبونداران، مسجد را با باشگاه سیاسی – حزبی اشتباه میگیرند، نتیجه میشود اینکه مخاطبان – در خوشبینانهترین حالت – نصف شوند. این هم یعنی تاراندن بسیاری از مردم از مسجد که به عنوان خانه خدا باید محل رجوع همه بندگان خدا باشد. دور از ذهن نیست اگر رفتاری چنین ستیهنده را در سیاهه «صدوا عن سبیل الله» تعریف کرد هرچند افراد چنین نیتی نداشته باشند. در اجتماعیات، الاعمال بالنیات نیست بلکه «بالنتیجه» است. این رهاوردهاست که عیار کار را مشخص میکند نه نیات. این اقتضا میکند در هر امری، به نتایجاش فکر کنیم.
وقتی رفتاری، گفتاری، کنشی، به واکنشی چون قهر با مسجد تبدیل شود باید از آن دست شست. به هر شکل باید در گامِ اول، زمینه رفت و آمد مردم را به مسجد فراهم کرد. در گام دوم، فرصت حضورشان را غنیسازی نمود. درست مثل اینکه اول فرهنگ مطالعه را ترویج کنیم و بعد کتابهای عمیقتر را به دست افراد دهیم. این گونه میتوان هم مردم را به مسجد آورد و هم لحظه به لحظه این حضور را غنا بخشید. غنایی چنین به استغنای معرفتی میانجامد و مسجد را دوباره به متن میآورد آن گونه که در اول انقلاب بود. انسانها را به ترازی میپرورد که در اول انقلاب همدلی و مهربانی و دستگیری را معنایی نو شدند.
بدانیم مسجد، نزدیکترین جغرافیا به ملکوت است. راه را باز کنیم برای ملکوتی شدن همه بندگان خدا. برای صلاحیت یافتن جانها و اصلاح امور. توجه داشته باشیم که نه مسجد سکولار است و نه باشگاه سیاسی یک گروه خاص. خانه خداست برای تدبیر زیست مومنانه که سیاستاش هم تراز دیانت باید داشته باشد. خانه مردم است برای ارتقای خویشاوندی با حق. به این امور توجه باید داشت…
انتهای پیام