خرید تور نوروزی

قِر و غَمزه مرد سیبیلو و راز محبوبیت خانم گوگوش خانم!

سرویس مجله، انصاف نیوز: در دهه 1350، هر بحثی درباره موسیقی ایرانی درمی‌گرفت، خواه‌ناخواه پای فائقه آتشین یا خانم گوگوش خانم را به میان می‌کشید چرا که او روی مرز موسیقی مبتذل و موسیقی فاخر گام برمی‌داشت یا لااقل دلایل محکمی برای انتسابش به هر دو جریان وجود داشت.

افزایش برنامه‌های تلویزیونی، گسترش پوشش رادیو ایران، رونق سنتی سینما و طبقه متوسطی که طلب کنسرت بیشتر می‌کرد، آن زاویه نانوشته میان آوازه‌خوانان کاباره‌ای با خوانندگان سالن‌های روشنفکری را بازتر و بازتر می‌کرد و ممکن نبود مطبوعات در مواجهه با چنین تضادی سکوت کنند.

چنین بود که در همه سال 53 بحث درباره موسیقی و تحلیل رفتارها و آلبوم‌های ستاره‌های موسیقی در روزنامه‌ها، هفته نامه‌ها و ماه‌نامه‌های فارسی جریان داشت.

سه‌شنبه 17 دی ماه سال 1353، مجله خواندنیها که در صفحاتی با نام «کارگاه نمدمالی» به نقد اتفاقات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می‌پرداخت یا حواشی نادیده‌ای را پررنگ می‌کرد، صفحه‌ای را به نقد جریانات جاری موسیقی اختصاص داد و از کشف راز محبوبیت گوگوش سخن گفت!

این نوشته، کمابیش کامل، اتمسفر فرهنگی و اجتماعی ایران در نیمه دوم دی ماه 1353 را تصویر می‌کند و ارزش دارد که بی کم و کاست و حک و ویرایش، بازخوانی شود:

«بالاخره راز و رمز موفقیت سرکار خانم گوگوش خانم آوازه‌خوان و هنرمند محبوب‌مان را پیدا کردم که چطور شد ایشان از طرف مردم غیور و صبور و بردبار ایران به عنوان «ملکه اواز ایران»، شاه‌ماهی هنر ایران، گل سرسبد هنرمندان، سخنگوی رسمی دل‌ها و بالاخره به عنوان «بلبل مزرعه» انتخاب شدند.

اگر در میهمانی‌ها یا خیابان‌ها دقت کرده باشید، می‌بینید که همیشه یک خانم قشنگ و زیبا و خوشگل با یک زن بدترکیب و «بدگل» صحبت می‌کند یا در مجامع و معابر ظاهر می‌شود. علتش هم این است که با به رخ کشیدن زیبایی و خوشگلی خودش به خانم بدگل، زیبایی‌اش را چند بربار جلوه‌گر کند و نمایش بدهد که وقتی بیننده آن خانم بدگل را می‌بیند و مقایسه می‌کند در دل به خانم خوشگل بگوید فتبارک ‌الله احسن‌الخالقین.

چند شب قبل پای تلویزیون نشسته بودم و داشتم برنامه چشمک را تماشا می‌کردم. دیدم سرکار خانم گوگوش خانم در میان چند مرد نسبتا چاق و تنومند که ریش و سبیل‌های پرپشتی داشتند و در آواز جاز «ریشو شلال و گیسو شلال» بودند، نشسته‌اند و پس از کمی خوش و بش کردن به هم و تعارف تکه‌پاره کردن برای یکدیگر، به خواهش خانم گوگوش خانم، آقایی که ماشاالله هزار ماشاالله اگر هالتریست یا بوکسور می‌بودند بیشتر به ایشان می‌آمد تا خواننده آوازهای سوزناک، پشت میکروفن قرار گرفتند و با صدای دو رگه و چندش‌آورشان که بی‌شباهت به صدای خرخر گوسفند سربریده‌ای نبود، شروع کردند به خواندن آواز جاز یا تصنیف جاز و چیزهایی سر هم می‌کرد و با آواز می‌خواند که من هر چه فکر کردم و گوش دادم، چیزی از شعر تصنیف دستگیرم نشد.

  • توی قلک چشات
  • ستاره‌ها نمایونه
  • می‌میرم برات
  • قلک چشات فراوونه

و مشتی دیگر از همین اراجیف که ای‌کاش کار به همین‌جا خاتمه پیدا می‌کرد و سر و ته قضیه به هم می‌آمد. در موقع خواندن تصنیف چنان قر و غمزه‌ای می‌آمد و آه‌های سوزناک می‌کشید و حالت‌های عاشقانه به خودش می‌گرفت و مرد به آن گندگی اشکی می‌ریخت که بیا و تماشا کن!

از یک‌طرف از حرکات و قیافه و قر و قنبیله ایشان خنده‌ام گرفته بود و از یک‌طرف دلم به حالش می‌سوخت و به معشوقه جفاکارش بدوبیراه می‌گفتم.

بعد از هنرنمایی این آقا، یکی دو نفر دیگر که از نظر تن و توشه و آرایش مو و سبیل دست‌کمی از هنرمند اولی نداشتند، به همان سیاق شروع به خواندن آواز کردند که دل و روده‌ام داشت به هم می‌خورد. بعد نوبت به سرکار خانم گوگوش خانم رسید و من که آواز دو سه خواننده سیبیلو و ریشوی قبلی را با آن صداهای گوش‌خراش شنیده بودم، دیدم الحق و الانصاف که گوگوش خانم خوب می‌خوانند. چون صدای آن‌ها کجا و صدای گوگوش خانم کجا؟ و انصاف دادم که عنوان «ملکه آواز» و «بلبل مزرعه» جامه‌ای هست که بر قامت او دوخته‌اند. چون هر چه در قیافه و سر و وضع و اندام‌های ورزیده و بازوهای کوزه‌ای و سینه‌های پهن و گردن‌های ستبرشان که بیشتر شبیه قهرمان‌های شاهنامه فردوسی طوسی (گیو و گودرز و رستم) بودند، دقیق شدم دیدم به مدیرکل‌ها و مقاطعه‌کارها و میدان‌دارها و قپان‌دارها و زورخانه‌دارها شباهت بیشتری دارند تا یک خواننده و عاشق دل‌خسته و هجران‌کشیده و طعم زهر حرمان چشیده.

خداوند به همه هنرمندان در امور هنری توفیق عنیات فرماید و آن‌ها را از چشم‌زخم حاسدان مصون بدارد و در کنف حمایت خود بگیرد که گفته‌اند: گل بی‌خار جهان مردم صاحب هنرند.»

انتهای پیام  

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا