حاکمیت امام علی با «صدق و صفا» نه «کذب و جفا»
به گزارش انصاف نیوز، حجت الاسلام هادی سروش، مدرس حوزه در یادداشتی با عنوان حاکمیت امام علی: حکومتی نایاب متکی بر «صدق و صفا» نه «کذب و جفا» نوشت:
🔵 آیین “صدق و صفا” کاملترین تئوری برای دکترین حاکمیت و حکومت داری بر معیار حق است.
و این درست در برابر سیاستِ غلط “کذب و جفا” است که در حکومت داریهای رایج امروزه جهان اعمال میشود.
دشوارنیست که معترف باشیم در برخی از حاکمیتهای دینی و یا اسلامی معیار حفظ حکومتشان را، در این دو عنصر پلید پیدا کردهاند!
البته؛ چون خودشان میدانند که بر شیوه حاکمیتشان نمیتوانند نام صدق و صفا گذارند، آمدهاند از واژه مصلحت استفاده میکنند تا منفعتشان رو به راه باشد!
⭕️ “صدق” نهایت راستی در گفتار و اعمال است، همانکه بقول راغب اصفهانی؛ با نبودش نظامات فرو میریزد.
و “صفا” برخوردی با لطافت است که حاکی از اخلاق و رفتاری میباشد که به برکت قدومش؛ محبت و معرفت، آرامش و امنیت فراگیر میشود.
⭕️ادعای صادقانه اهلبیت از حکومت و دولت داری همین است که آمدهایم تا با حکومت و حاکمیت خویش و به تعبیر بهتر؛ با امامت خود، محبت و رفاقت و آرامش و خویشن داری را نهادینه نماییم:
{و انّ امامتنا بالرّفق و التّألّف و الوقار و التّقیة و حُسن الخلطة والورع و الاجتهاد ……؛ }
⭕️ حاکمیت پنج ساله بی نظیر حضرت امیر (ع) چنین بود که؛
“صداقت و اوج محبت ” را، زمانی به رخ عالم و آدم کشید که؛ او را در شرائطی قرار دادند که بحران دسیسههای داخلی و حمله دشمن خارجی، روزی او را رهاا نمیکرد…… و صدالبته که او هم؛ “صدق و صفا” را رها نکرد.
بقول خودش؛ بزرگترین فتنه (خوارج) را از پای در آورد ولی آنان را از حقوق شهروندی، محروم نفرمود.
همانطوریکه بزرگترین شورش (اصحاب جمل) را که در نهایت نامردی بود، مدیریت کرد ولی با سردمدارش در نهایت ادب گفتاری و رفتاری تعامل نمود.
تاریخ به “دولت علوی” افتخار میکند که در هیچ شرائطی، مناسبات قانونی و شرعی و اخلاقی را با نام “مصلحت” به قربانگاه “منفعت” نبرد.
🔻عدالت و محبت دو اصل کلی حاکمیت علوی:
🔹والاترین خواسته حاکمیت استقرار عدل ،و پدیدارشدن محبت است؛ “افضل قره عین الولاه استقامه العدل و ظهورالموده” (نهج ،نامه ۵۳ بند ۵۸)
🔹به مالک نوشت:
همهی پهنای قلبت را برای رحمت و محبت و لطف قرار ده؛”واشعر قلبک الرحمه و المحبه و اللطف”. (نامه ۵۳)
🔹در خطبه ۱۹۸ فرمود:
دعائم و پایههای دین الهی بر محبت نهاده شده؛”الاسلام دین الله الذی اقام دعائمه علی محبته”
🔹به ابن عباس نوشت:
با محبت و احسان از شهروندان محافظت نما؛”فحارث اهلها (بصره) باالاحسان الیهم” (نهج، نامه ۱۸)
🔻خود به همه جوانب این دو اصل اصیل نهایت وفاداری را نشان داد.
نمونهها:
🔽 اولی:
بوی نخوت و تکبر و ریاست نمایی نمیدهد؛
وقتی در مجلس رسمی و عمومی فردی زبان به ثناء او باز کرد، به او فرمود:
از بدترین حالات مسئولان این است که مردمان مثبت اندیش، مسئول خود را در حالتی ببینندکه از تعریف و تمجیدها بدش نمیآید… پس با من به مانند جباران و پادشاهان سخن مگویید؛”فلاتکلمونی بما تکلم به الجبابره..” (نهج، خ ۲۱۶)
🔽 دومین نمونه:
اجازه بازشدن زخم سیاسی کهنه ش را نمیدهد.
وقتی شخصی از ظلمهای بعد از پیامبر از او سؤال نمود؟ پاسخ فرمود الان جای این سؤال نبود ولی به جهت ادای احترام میگویم: عدهای بر این مقام حریص بودند، امروز متوجه معاویه باشید …. “هلم الخطب فی ابن ابی سفیان ” (نهج، خ ۱۶۲)
🔽 سومین نمونه:
نه تنها ادبیاتِ سخنرانیهایش دور از ناسزا و تحقیر نسبت به هرکسی اعم از دوست و یا مخالف و دشمن است، بلکه اجازه استفاده از ادبیات بی ادبانه به یارانش را نیز، نمیدهد.
وقتی به ایشان خبر رسید در صفین برخی از لشگریان شما نسبت به دشمن بی ادبی میکنند، بر آشفت و خطبه خواند و توبیخشان نمود؛ “انی اکره ان تکونوا سبابین… ” (نهج، خ ۲۰۶)
ناله انسان از این بلند میشود که اخیراً یکی از علمای قم درضمن سخنرانی در دفتری مهم، دستور به بی ادبی در گفتار نسبت به دشمن را صادر فرمودهاند!!
🔽 چهارمین:
خودکه معصوم بودوعین “حق”، و لذا تندروی در اوجا نداشت.
امااجازه تندروی به اصحاب خود در زمان حیات و پس از شهادت نداد.
او، تندروی را به نامهای ارزشی متذکر نشد بلکه آن را قسمی از جنون نامید چرا که همیشه تاریخ تندروها پشیمان شدهاند واگراحساس پشیمانی نداشته باشند، به تعبیرحضرت؛ جنونشان همیشگی شده!
“الحده ضرب من الجنون لان صاحبها یندم فان لم یندم فجنونه مستحکم”(نهج حکمت ۲۵۵۵)
برای بعد از خودش هم صریحاً فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب مبادابه بهانه کشته شدن من برخون مسلمین قدم گذارید…فقط حق قصاص قاتل مرا دارید.”لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا وتقولون قتل امیرالمؤمنین”(نهج نامه ۴۷).
در این رابطه (تندروی) به نمونه هشتمین نیز، نظر دقت مبذول فرمایید.
🔽 پنجمین:
از باب آن صدق و صفایی که در دریای وجودش مواج بود، برای مردم شخصیت قائل بود، همواره در پی تربیت اخلاقی و عقلانی مردمان دوران حکومت خویش بود؛ رسمااعلام فرمود:
“اگر مراخوب و درستکار میدانید کمکم نمایید و اگر اشتباهی میبینید مطرح سازید؛ فان کنت محسنا اعاننی..”(نهج نامه ۵۷)
و آن قدر برای مردم شخصیت قائل بود اجازه نداد، جمعی به دنبال مرکبش بدوند و او سواره باشد:
“ما هذا الذی صنعتموه؟.. والله ماینتفع بهذا امراوکم …. فرمود با این کار، دنیای خودتان را سخت و آخرت را تباه میسازید”(نهج. حکمت ۳۷)
🔽 ششمین:
حاکمی بود که بر خلاف همهی حاکمان جهان؛ اطاعت بی چون و چرا از کسی طلب نکرد.
چرا که اطاعت بی پشتوانه”خرد”منجر به عذرخواهی خواهدشد (نهج حکمت ۱۵۶)
به مردمان عصر خویش یاد دادکه
“برای اطاعت و فرمان بردن ازکسی باید نشانههای واضحی برتبعیت داشته و نیز در مآل باعث طی راه مستقیم شود؛ فان للطاعه اعلاما واضحه و سبلا نیره و محجه نهجه..”(نهج نامه ۳۰)
🔽 هفتمین:
برای خود حق خاصی قائل نبود، خود را شهروندی هم طراز در موردح قوق با دیگران میدانست و از استفاده قاضی در رابطه خودش به “کنیه اباالحسن” بر میآشفت که: لانک کنیتنی بحضره خصمی..
لذاست که میتواند در قبال کمی زیاده خواهی عقیل – برادرش – استقامت کند و جواب عملی دهد (نهج خ/۲۲۴)
🔽 هشتمین:
از گوهر صدق و صفای علی (ع) حتا خانوادههای زندانیان نیز محروم نمیشدند؛ گرچه خوارج که در همه چیز گوی تندروی را ربوده بود ناراحت و دلواپس میشدند، اما امام میفرمود: چرا باید شخص گناه نکرده (خانواده زندایی و مجرم) با فرد گناه کردهای در اجرای حکم یکنواخت باشد؟!” تخلطون من اذنب به من لم یذنب ” (نهج خ/۱۲۷).
🔽 نهمین:
از صدق و صفایش بود که؛ مردمان را برای سیاهی لشگر و برای صِرف حماسه آفرینی طلب نمیکرد بلکه بر این نظر بود که:
اولاً؛ اگر همراهی مردم نباشد ما به حق خود نائل نمیشویم و آنانند که ولی نعمتاند … (نهج حکمت ۲۲).
و ثانیاً حاکم باید آمادگی عذرخواهی داشته باشد، لذا به مالک نوشت: “در عذر خواهی از مردم کوتاهی مکن که باعث رسیدن آنان به حق میشود”. (نهج نامه ۵۳ بند ۱۳۰)
وبالاخره قائل بود که حکومت نباید بار سنگین بر دوش مردم باشد (نهج نامه ۵۳ بند ۵۸).
🔽 دهمین نمونه:
از روی صدق و صفایش بود که “اسلام و حاکمیت و مردم” را فدای بقاء خود نکرد بلکه خود فدای مصالح بزرگ دین و مسلمین شد.
در روز لزومِ سکوت، مردانه سکوت کرد چرا که اصل دین در خطر بود؛ “فلم آر لی فیه الا القتال اوالکفر..”(نهج خ/۴۳) و درحالیکه مانند عباس و ابوسفیان با حسن نیت یا سوء نیت، نتوانستند او را تحریک کنند.
خود فرمود: “مهم رعایت مصلحت عموم مسلمین است؛ والله لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین…” (نهج خ/۷۴) چرا که اصل ریاست را بی ارزش میدانست (نهج نامه ۶۲).
🔴 نکته پایانی:
علیِ مظلوم دیروز بود که به او اهانت میشد و یاری نداشت، و متاسفانه امروز هم مظلوم است!
انتهای پیام
با سلام و درود بر روح پر فتوح مولای متقیان امام علی علیه السلام و مقاله مستند و مستدل استاد گوشه ایی بود از فضایل و سجایای زیبای روح بلند آن امام همام که در این دوران و ایام سیره اش و سنت اش که برگرفته از سیره و سنت مولا و مقتدایش حضرت رسول ص بود از سوی ما شیعیان مهجور و ناشناخته مانده است .
این نوشته زیبای استاد مرا بیاد ترجمه زیبا و روان نهج البلاغه مرحوم جواد فاضل انداخت که خواندن این ترجمه کمتر شناخته شده را به همه دوستان در این ایام پیشنهاد میکنم .
باید همه به مولا اقتدا کنیم و اهتمام در شناساندن چهره رحمانی اسلام و تشیع علوی داشته باشیم .
از مظلومیت اباتراب نگوییم که اومظلوم همیشه تاریخ است ودم فروبندیم تا اشک های امام عصر را باعث نشویم . ایشانند که بار مظلومیت جدشان را بر دوش گرفته اند……..