توضیحی برای مجید توکلی درباره اینکه «چرا باید کتاب خواند؟»
بامداد لاجوردی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
شک ندارم مجید توکلی خود به هجویاتی که نوشته، آگاه است. او در مذمت مطالعه نوشته و از ستایش تفکر گفته است. طفلک را گروهی اپوزوسیون دوره کردهاند که نه اهل کتابند، نه اهل ادب. وقتی حرف میزنند جز فحش چیزی بلد نیستند و تفسیریشان از جهان بیشتر به کاریکاتور میماند.حال مجید توکلی دانشمندشان شده.
دانشمند محفل چارهای ندارد به لشگر مریدان بگوید: درست است که شما کتاب نمیخوانید اما در عوض اهل تفکر هستید تا به آنها روحیه بدهد. حیرت انگیز است که توکلی فکر میکند اندیشه چیزی است که از غیب میرسد و نیازی به ماده اولیه ندارد. انگار جوری شهودی با اندیشه برخورد میکند.
توکلی در توییتهای نغز خود هرگز توضیح نمیدهد چطور بدون مبانی میتوان اندیشید؟ بدون آگاهی از تاریخ، ادبیات، جامعهشناسی و دین درباره آينده ملت نظر داد!؟
عجیبتر آنکه توکلی فکر میکند اولین نفری است که «فقدان تفکر» در ایران به ذهنش رسیده. اما حقا او نسبت به سایر کسانی که چنین حرفی زدهاند تفاوت دارد. توکلی میگوید کتاب نخوانید، آنها میگفتند برای باز شدن اندیشه در کشور باید کتاب بخوانید. مثلا برای آموزش همگانی تلاش کردند. کتاب نوشتند و نهضت ترجمه راه انداختند.
نکته اینجاست که خطر کتاب نخواندن افتادن به ورطه توهم است. اکثر کسانی که کتاب نمیخوانند احساس میکنند داناتریناند. از قضا شمار این آدمها که خود را بینیاز از مطالعه میدانند و میگویند «تمامی کتابها را خوانده اما چیزی عایدشان نشده» اطراف حکام فعلی ایرانی بیشمار است. سخنرانیهای رحیمپور ازغدی را تماشا کنید، مرتب میگوید آثار کانت و هگل و دکارت و راسل و رالز و لاک و شریعتی و … را خوانده. سپس رو به جمعیت چیزی با این مضمون میگوید که هیچکدام از اینها حرف جدی ندارند و در عوض تماشاچیان را دعوت میکند تا به حرف او (ازغدی) گوش دهند! به نظر میرسد مجید توکلی روز به روز بیشتر شبیه کسانی میشود که آنها را نفی میکند. کنشگری خودستا که حتی حاضر نیست حرف مخالفانش را روی کاغذ تحمل کند و هنوز غوره نشده تمامی اندیشمندان دهه سی و چهل را بیهوده میداند. توکلی مثل خیلی از دیگر تمامیت خواهان از قدرت ایدهها حتی در حد جوهر روی کاغذ وحشت دارد، چه رسد به عملیاتی شدن نظرات مخالفانش.
کتاب باید خواند. کتاب خواندن الزاما آدم را دمکرات نمیکند اما کتاب نخواندن حتما از شما دیکتاتور میسازد. حتی برخلاف خیلیها که رمان خواندن را وقت تلف کردن میدانند، توصیه میکنم علاوه بر آثار نظری، حسابی رمان بخوانیم. با رمان تکثر را یاد بگیریم و آگاه شویم انسان چندبعدی است با قدرت بیکران خیالپردازی. کتابهای تئوریک هم به ما گوشزد میکنند جهان آنقدرها هم ساده نیست. اگر توکلی خوب تئوری خوانده بود این اولیات را میدانست.
اما برای کتاب خواندن حتما باید اصول داشت؛ بی اصول کتاب خواندن باعث میشود در میانسالی احساس خسران داشته باشید و فقط قطاری از اسم نویسندگان در ذهن داشته باشید. درست مانند همین احساس توکلی که فکر میکرده اگر هرچه دم دستش باشد بخواند، بر فضلش افزوده میشود!
تاریخ ایران پر است از توکلیها. جالب است سعدی هم درباره این شخصیتها نوشته است. که در پایان از قول سعدی مینویسم:
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی /چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند /چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر /که بر او هیزم است یا دفتر
انتهای پیام
مقاله بسیار خوب از آقای لاجوردی.
مطالعه خوب و هدفمند به اعتلای شخص کمک
زیادی می کند. با مطالعه کتاب علاوه بر افزایش
اطلاعات و دیدگاه ها، ظرفیت شخص در مواجهه با
افکار دیگری افزایش پیدا می کند.
متاسفانه یک آفت مطالعه این روزها وبگردی میباشد
و انسانها وقت خیلی زیادی را در وب صرف
می کنند ولی مطالعات وب آن عمق مورد نظر
ناشی از مطالعه کتاب را ندارد.
از قضا در این مورد آقای مجید توکلی صادقانه سخن گفته، آقای لاجوردی ژستی توخالی میگیرد.
زمانــی سیاست عبارت بود از کنش آگاهانه و انسانی جمعی از انسانها بهمنظور ترقی جامعهی خود. به کتاب سیاست ارسطو مراجعه کنید! سیاست پیوند وثیقی با آگاهی و دانش داشت. آگاهی بنمایهی سیاست بود و سیاست تجلی آگاهی. اساساً سیاست کنشی بود برآمده از شناخت علمی محیط و در جهت بهبود محیط انسانی. در آن زمان «سیاستورزی» بدون مطالعه و تفکر منظم و هدفدار، امری محال بود….
امروز چطور؟!
امروز سیاست برای همه (نه فقط حکام) چیزی جز «جنگ ما و آنها» نیست. با دگردیسی سیاست به «جنگ ما و آنها»، مطالعه و تفکر هم تبدیل میشود به ژست برای اینکه امثال آقای لاجوردی خودشان را پشتش پنهان کنند.
آن زمان که با تند کردن آتش جنگ صلیبی «اصلاحطلب-اصولگرا) تنور انتخاباتها را گرم میکردید برمبنای کدام مطالعات و تفکرات جامع عمل میکردید؟
آن زمان که فلان کاندیدای مجلس یا ریاست جمهوری را حلال مشکلات جامعه معرفی میکردید و مخاطبانتان از شما استدلال و منطق میخواستند و کل استدلال شما این بود که اگر فلانی نیاید و بهمانی بیاید «فضاها بسته میشوند» کدام دستاوردهای تئوریک و روششناختی پشتوانه کار شما بود؟
و ….
آقای مجید توکلی صاف و پوستکنده سخن میگوید و آقای لاجوردی بیهوده خودش را پشت رمان و تاریخ و نظریه پنهان میکند. هرکس فضای سیاسی ایران را با چشمان باز تجربه کرده باشد میداند که اعمال اصلاحطلبان هیچ ربطی به شناخت و آگاهی و مطالعه و تفکر ندارد، دقیقاً مثل اعمال اصولگرایان و دقیقاً مثل اعمال اپوزیسیون. وقتی با ترساندن مردم از لولوی جریان مقابل میتوان آنها را پشت سر خود به صف کرد، چرا باید نشست و کتاب خواند؟ یا چرا باید ادعای کتابخواندن داشت؟ آیا با این کار به کتابها و نویسندگانشان توهین نمیشود؟
کتابها را به حال خودشان بگذارید و شما سیاست خودتان را بــورزید. کتابها را بیحرمت نکنید آقای لاجوردی!
چرا دیدگاههای مردم را منتشر نمیکنید؟ خانمها و آقایان آزادی بیــان!!!