ضرورت خرافهزدایی از انقلاب اسلامی
عبدالرحیم اباذری، نویسنده و پژوهشگر علوم اسلامی در یادداشتی با عنوان «ضرورت خرافه زدایی از انقلاب اسلامی» در سایت دین آنلاین نوشت:
وقتی انقلاب پیروز شد 18 سال داشتم، یکشنبه، شامِ 22 بهمن 1357 مصادف با شب چهاردم ماه ربیع الاول 1399، قرص ماه در آسمان کاملاً مشاهده میشد، ناگهان به سرعتِ نور شایع کردند عکس امام خمینی درماه دیده میشود، مردم درپشت بامِ خانهها، کوچه، خیابانها و میدان اصلی شهر میانه جمع شده بودند رو به آسمان زوم کرده و قرص قمر را نگاه میکردند، یکی میگفت: ببینید آن عمامه امام است، آن دیگری میگفت: آن هم عبایش هست و چشمان و ابروانش نیز نمایان است! من هر چه نگاه و دقت میکردم چیزی نمیدیدم، فضا به گونهای بود کسی نمیتوانست منکر بشود، ولی من هر طور بود به خود فشار آوردم و گفتم چیزی نمیبینم! یکی از حاضران که هیکل و قیافه تقدس داشت فوری برگشت به من گفت: «حتماً لقمه حرام خوردی و چشم بصیرت نداری». این حرف خیلی برایم گران آمد، از طرفی چون جوان بودم و اطلاعاتم نیز اندک بود باورم شد و به فکر فرو رفتم من که در خانواده نسبتاً مذهبی و متدین بزرگ شدم چطور میشود لقمه حرام خورده باشم؟! آن شب با همهٔ شور و شادی و خوشحالی از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی داشتم اما این برخورد تا صبح آزارم میداد و خواب را از چشمانم ربوده بود با خود کلنجار میرفتم.
فردا که اخبار و حوادث انقلاب را دنبال میکردم معلوم شد دفتر حضرت امام در مدرسه علوی این شایعه را تکذیب کرده و هشدار داده بود که خناسان با این گونه حرفها میخواهند چهره عقلانی و نورانی انقلاب را مخدوش سازند و خرافات را در جامعه انقلابی و اسلامی ایران رواج دهند، با شنیدن این خبر آرامش روحی براندامم مستولی گشت و در وجودم احساس خوشی داشتم، انگار که در آسمانها پرواز میکردم و اوج میگرفتم.
بعدها که بیشتر مطالعه و تحقیق کردم متوجه شدم در طول تاریخ اسلام همواره از این خرافهها بوده و امامان معصوم علیهم السلام و بعد فقهای شیعه با آن مقابله کردهاند؛ نمونه بارزش، خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وقتی فرزندش ابراهیم از دنیا رفت، همان روز خورشید گرفتگی (کسوف) هم رخ داد و هوا کاملاً تاریک شد، بعضی کاسههای داغتر از آش ازاین فرصت بهره گرفتند و گفتند: خورشید به خاطر فوت ابراهیم عزادار شده است! مردم هم باورشان شد و شاید بیشتر به تشییع ابراهیم آمدند و بعضی مشرکان هم به اسلام گرویدند اما پیامبر احساس خطر کردند چون میدانستند کسانی که آن روز با یک کسوف مسلمان شوند چند روز دیگر هم با یک خسوف از دین خارج خواهند شد؛ مردم را به مسجد فرا خوانده و فرمودند: «ایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا؛ ای مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای قدرت حق تعالی و تحت اراده و فرمان او هستند و برای مرگ و حیات کسی نمیگیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکی از آنها گرفت (به جای این حرفها) نماز بگزارید.»
یادم هست گاهی از این خرافات و سطحینگریها در هشت سال دفاع مقدس هم به صورت پراکنده ترویج میشد ولی فوری از سوی فرماندگان و مسئولینِ روشن ضمیر کنترل و مهار میگشت. اما آنچه که روشن است انقلاب اسلامی ایران که به دست یک فقیه مقتدر، فیلسوف متنفذ و عارف واصل با الهام از اسلام ناب بنیان نهاده شد و حواریون ایشان هم از شخصیتهای عاقل، عالم، فاضل، مدیر، مدبر و صاحب نظر در مسائل اسلامی و شیعی بودند، این گونه خرافات را کاملاً در تضاد با فرهنگ اصیل قرآن و اسلام و سیره پیامبر و ائمه معصومین میدیدند وهرگز اجازه طرح و رشد نمیدادند.
در دهه 60 بعضیها که با ادعای ارتباط با امام زمان (عج)، اصرارداشتند به خدمت رهبر کبیر انقلاب برسند ولی ایشان اعتنایی نمیکردند چون میدانستند این حرفها دغل بازیِ است؛ حتی در موردی که به اصرار بعضی پذیرفتند از آنها خواسته بودند قبل از دیدار چند مطلب را از حضرت (عج) سؤال کنند و برایش بیاورند: «اول مسئلهٔ فلسفی (ربط حادث به قدیم) برای من حل نشده است، دوم آیا این عکس منسوب به پیامبر صحیح است؟ سوم، من یک دفتر شعر گم کردم جای آن کجاست؟» اما آنها رفتند دیگر نیامدند.
واقعاً آن ایام اجازه ترویج خرافات به احدی داده نمیشد و بیدرنگ دماغ این گونه افراد به خاک مالیده میشد. از مرحوم آیت الله احمدی میانجی بارها شنیدم که میگفت: خوب شد که حضرت امام در یکی دو مرحله به اشتباه خود اعتراف کرد والا مردم ایشان را امام سیزدهم و معصوم پانزدهم خیال میکردند.
متاسفانه هر قدر از دهه نخست پیروزی انقلاب و زمان حیات خمینی کبیر فاصله گرفتیم به همان اندازه نیز گرفتار برخی خرافات از سوی بعضی مشاهیر و دیگران شدیم، لیکن با این فرق در زمان حیات امام این گونه مسائل اغلب از سوی غیر حوزویان دامن زده میشد، اما بعد از ایشان برخی محافل حوزوی نیز وارد این میدانها شدند.
نقطه اوج این خرافه پراکنی ها از آنجا شروع شد که یک جریان خاص حوزوی وقتی خواستند در انتخابات دوره نهم و دهم ریاست جمهوری، کاندیدای خود را معرفی کنند درباره وی باصطلاح از معجزه و کرامات که از همان خرافات ریشه میگرفت بهره گرفتند و گفتند: «فردی در خواب دیده، امام زمان (نعوذ بالله) فلانی را دعا میکند.» بعد از انتخاب، او را «نفخه الهی» و «الهام الهی» شمرده و اطاعت از وی را اطاعت از خدا معرفی کردند. نامههای او را به رئیس جمهور آمریکا به نامه پیامبر به خسرو پرویز (نعوذ بالله) تشبیه نموده و گفتند که باید متن اینها در دانشگاهها برای دانشجویان تدریس بشود. گفتند: «وقتی زلزله آمد همه دیوارهای منزل فرو ریخت ولی آن دیواری که عکس او بود سالم ماند.» گفتند: «در ارومیه بعد از سخنرانی چون دست به دعا برداشت و از خدا باران خواست فوری ابرها آمدند، به صف شدند و شروع به باریدن کردند.» گفتند: «اگر قرار بود بعد از محمد رسول الله، پیامبری بیاید، او حتماً این آقا خواهد بود.»
دامنه خرافات به آنجا رسید که دامن پاک و منزه مرجعیت؛ ولایت فقیه و حتی ساحت قدسی حضرت حجت (عج) را هم گرفت؛ شایع کردند که: «مرحوم آیت الله بهجت (ره) به مقامی رسیده بود اگر اراده میکرد جبرائیل را از مقامش خلع میکرد!» یا فلان مقام محترم هنگام تولد ندای «یا علی» سر داده است! مستند «به سوی ظهور» ساختند و افراد و شخصیتهای دلخواه خود را به سید خراسانی و شعیب بن صالح تشبیه و تطبیق کردند به طوری که موجب اعتراض مرجع بزرگ شیعه در نجف شد. گفتند: «عربستان در اطراف کعبه ساختمانهای بلند ساخته و درهمه آنها تک تیرانداز و دوربین گذاشته، هر لحظه مراقب هستند اگر حضرت ظهور کرد با گلوله بزنند!» گفتند: «خاخامهای اسرائیلی فوتبال را وارد کشورهای اسلامی و ایران کردند تا مانع از ظهور امام زمان بشوند!»
پیامده های ناگواراین گونه حرفهای سطحی و خرافی را در جای خود باید بررسی کرد، اینجا فقط به یکی دو مورد بسنده میشود:
1 – شاید یکی از دلایلی که جوانان امروز به عرفانهای کاذب و وارداتی روی میآورند همین افکار خرافهای و سطحی بخشی از روحانیت باشد، وقتی جوانی میبیند فردی که دیروزاز سوی این آقایان، کمربسته امام زمان معرفی میشد، امروز خودش و اطرافیانش به انواع و اقسام اختلاس و دروغ و غیره متهم و مجرم هستند، طبیعی است که اعتمادش به روحانیت متزلزل بشود. زمانی درعمل هرفردی ناکارآمدی جلوه گرشد دیگر آیات و روایات و سیره هم از زبانِ او نمیتواند مؤثر بیفتد و بلکه نتیجه معکوس میدهد، چنان که امروز شاهد هستیم.
2- امروز سلطنت طلبها از این روش خرافی الگو گرفتند و برای رضا خان، پسرش و نوهاش حتی برای کوروش کبیر از همین جنس، معجزات و کرامات میتراشند، وقتی خرافات این قدر مشتری دارد و بازارش داغ است چرا اینها استفاده نکنند؟! فلذا گوی سبقت را از دیگران ربودند؛ جالب است گاهی یک سری کراماتی برای رضاخان روایت! میکنند یا خوابهایی علیه امام خمینی و انقلابش میبینند و نقل میکنند که هر انسانی از شدت تعجب، انگشت به دهان میشود!
سیره سیاسی و مذهبی امام و حواریون امام (بهشتی، مطهری، طالقانی، مفتح، امام موسی صدر، باهنر، موسوی اردبیلی و هاشمی) و امروز مقام معظم رهبری از هر گونه پیرایههای آمیخته به خرافه مبرا بوده وهست؛ افکار و اندیشههای این بزرگان ریشه دراسلام ناب قرار دارد؛ این خرافههایی که در گوشه و کنار دیده میشوند و متاسفانه همچون سم مهلک به جان نظام و انقلاب، اسلام و روحانیت افتاده و موجب نا کار آمدی در عرصههای مختلف شده است هیچ گونه ارتباط و سنخیتی با انقلاب و بنیانگذاران آن ندارد. مردم باید بدانند با این افکار خرافی حتی یک شهرک کوچک مثل جمکران و سلفجگان را نمیشود اداره کرد تا چه برسد به این که بخواهیم دنیا را اداره بکنیم. این لکه غبار آلود از چهره مترقی روحانیت اصیل و انقلاب نورانی بایستی زدوده شود.
در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جهت رهایی از این وصلههای ناجور و جهت کارآمد کردن نظام، به مکتب امام و به افکار و اندیشههای حواریون امام باید برگردیم؛ امام را نه در قرص قمر، که در سیره و صحیفه سیاسی و آثار فقهی، فلسفی، تفسیری، عرفانی ایشان باید جستجو کرد و از متهم شدن به لقمه حرام خواری و عدم بصیرت نیز نباید هراسید.
انتهای پیام
بسیار متین و صحیح؛ ای کاش همه مدیران نیز به این مسایل توجه کنند.این مطلب کاملا درست و صحیح نوشته شده و باید به ان توجه لازم را کرد.
این شیخ اباذری خوب گفته ولی همین کینه اش به شخصیتی که ۴ میلیون خانه برای کم درآمدها ساخت و توان هسته ای و فضانوردی آورد ولی شما اندازه او هم نتوانستید ماهواره پرتاب کنید و دوماهواره گران قیمت را به باد دادید.
ایشان بگوید سرنوشت مروج این تهمت ها جناب جعفري تبار چه شده؟!
از هودج حسن روحانی هم بگویید شیخ.