«اربعین دیروز»، الگوی «اربعین امروز»
به گزارش انصاف نیوز، حجت الاسلام هادی سروش، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در یادداشتی به مناسبت اربعین حسینی نوشت:
«اربعین» یک واژهای است که حکایت از یک «چهل روزی» (۱) میکند که «خبرها» در آن نهفته است، خبرهائی از جنس «بی خیالی» و «غفلت» و یا «بی خبری»، و خلاصه «اندیشههای خفتهای» که گریبان اکثر مسلمین آن روز جهان اسلام، خصوصاً کوفه و بالاخص «شام» را گرفته بود.
و «اربعین» خبر از کاروانی دارد که همگان انتظار یک «تبلیغ موفق» را، از او نمی دیدند و نمیداشتند. کاروانی، «مصیبت دیده»، «رنج کشیده» و «تحقیر شده» و …امّا همین کاروان هشتاد و دو نفره که تنها مردشان حضرت سجاد (ع) بوده، توانست با قدرت خیره کننده «معنوی و تبلیغی» خویش دروازههای آهنین شام را گشوده و نقطه آغازی بر فرهنگ و اندیشههای خفته آن مرز و بوم، قرار دهد.
مرز و بومی که در خواب خوشی قرار گرفته بود و از اطراف خود غافل بود و بر «استبداد دینی» معاویه نه تنها که نهیبی نداشت بلکه بر «استبداد سیاسی» یزید نیز معترض نمیشد.
بله صد البته انسان خواب زدهای که عمیقاً به خواب رفته باشد از اطراف خویش بی اطلاع میماند خصوصاً آنجا که خفتگی این «خفتگان اندیشه» را عواملی از بیرون تقویت کند.
چقدر زیبا صاحب نهج البلاغه فرمود:
“نعوذ بالله من سبات العقل”(۲)
پناه بر خدا از تعطیلی عقل و خفتگی اندیشه
ابزار و عوامل مؤثر در خفتگی اندیشه
حاکمیت مستبد «شامات» در طول چهل سال مردم تازه مسلمان آن خطه را چنان به خواب عمیق فرو برد که فرق چهارشنبه و جمعه را برای اقامه نماز جمعه نمیدانستند و با تحت تأثیر قرار گرفتن از «جادوگریهای رسانهای» خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه را به نام خود، ثبت کرد.
و یا براین خرافه، به باور رساندنشان که باید برای خوردن «کدو»، اول آن را مانند یک ذبیحه «ذبح» کرد و بعد آن را خورد، و آنان هم چنین میکردند!!(۳)
چنین حماقتی که نهایت خفتگی عقل و اندیشه را تثبیت میکند، قطعاً نتیجه یک سری عوامل مؤثری است که باید مورد بررسی قرار میدهیم:
یکم:
تقویت تعصبات جاهلانه و ترویج تقلید کورکورانه بود که توسط حاکمیت چهل ساله اموی دائماً در جامعه تزریق میشد و در نتیجه جامعه از تصمیماتآگاهانه و انتخابی و غیرعصبی محروم شده و فاقد یک سیستم منظم فکری و ایمانی بود. (۴) این خواسته بحقی است که نسل جدید از نسل قدیم دارد که «تعصبات خشک» و «حس جانبداری و طرفداری»، که بازگشت به «خودخواهی» داشته و خلاصه ندیدن عیب خود و بزرگ جلوه دادن محاسن خود، از نتایج شوم آن است را، کنار گذارد.
قرآن کریم (۵) بصورت جدی به مقابله با تعصبات قومی و فامیلی و حزبی یا گروهی قلم میکشد و آنانیکه متعصب به این امور میباشند را، «قوم فاسق» معرفی میفرماید.
یکی از بارزترین مصادیق تعصب، «بت درست کردن» از «اشخاص» است که در «فرهنگ اموی» نهادینه شده بود که این فرهنگ غلط، خروجی بنام «تقلید کورکورانه» دارد. به تعبیر استاد مطهری:
«تقلید کورکورانه از شخصیتهای مهم زمان، لغزش گاه عقل است». (۶)
وقرآن در این باب آیه در خور توجه دارد (۷)
اوج این ضایعه اجتماعی- سیاسی ودینی را این اسلام شناس بزرگ اینگونه ترسیم میکند:
«[شخصیت پرستان] هر کجا که او هدایتشان کند روی مینهند، و عشق به او، توجه به هدف را در نظرشان بی مقدار میکند. هر چه را که او بگوید یا بخواهد چون او گفته، آن را میستایند … این پرستش به تعصب میانجامد». (۸)
چقدر دقیق امام علی (ع) این چنین مردم نادانی را که از شخصیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود «بت» میسازند را به «همج رعاع» تشبیه فرمود (۹) یعنی مگسان و پشههای دور سر چهار پایان که به حرکت حیوان حرکت می کنندو او را رها نمیکنند (۱۰) درست بر خلاف «شیعیان صدر اسلام که نوع بینش مخصوصی داشتند، به اصول اسلامی نه به افراد و اشخاص اهمیت میدادند، لذا مردمی منتقد و بت شکن بودند»! (۱۱)
البته اینکه چگونه، کسی که در محیطهای کوچکی مثل خانواده و اداره و مانند آن،”شخصیت پرست” نیست و از افراد “بت” درست نمیکند ولی از حاکمان خود چنین باوری را در خود جا میدهد؟ آیا مقصر حاکمانند یا مردم؟ و یا هردو؟ خود مقاله مجزائی میطلبد. (۱۲)
دوم:
استفاده از دین، مورد دیگری از اقدام ناشایست حکومتها برای به خواب فرو بردن ملتهاست، بله خود کاملاً آگاهند که اگر مردم را دعوت به «خود» کنند بازار رونقی نخواهند داشت، لذا میروند از یک ابزار مقدس بنام «دین» چنان استفاده سحرآمیزی میکنند که اندیشمندترین افراد جامعه را به «خواب نازی» فرو میبردند که دیدنی است!
واز همه زشتی رفتاری یشان قبیحتر، اینکه چنان «استبداد دینی» برپا میکنند که قدرت «اعتراض» بلکه «سؤال» را از همگان می ستانند!
در این مقطع است که به راحتی «آب خوردن» جمعیتی را گسیل میکنند تا بدون هیچ ترس و تکانی سر حجت خدا را بر سر نیزه کنند و در پای آن به پای کوبی بپردازند، و توجیه عالمان حکومت نشینشان این باشد که «به تکلیفمان عمل کردهایم و هر کسی تکلیف شرعی خودش را بهتر میداند!» (۱۳)
این نحوه استفاده از دین از مبدائی بنام «استبداد دینی» آغاز و به «استبداد سیاسی مطلق»، پایان میپذیرد که بر جان و مال و ناموس و دین و آئین انسانها حاکمیت بی رقیب پیدا میکند.
این عبارت حضرت آقای مطهری را بخوانید:
«امویها رفتند ولی مع الاسف عناصر فکری آنان باقی ماند و با تغییر، جزء اصول زندگی ما شده، امروز هم اصول معاویهای عامل دیانت را استخدام کرده علیه دیانت و نمیشود یک کلمه علیه اصول اموی سخن گفت که آن اشکی که در پای پیراهن عثمان ریختند، باز میریزند». (۱۴)
سوم:
رفاه زدگی است که خود عامل مهم دیگری برای تخدیر و خواب کردن مردم مورد بهره برداری سیاستمداران قرار میگیرد.
چه بسا بتوان در مورد توجه ویژه قرآن و سنت، به «دوری از حب دنیا» این تحلیل را عرضه داشت که «حب دنیا» انسان را از اهداف عالیه اسلامی و انسانی غافل میکند، و غیر از مضرات اخلاقی و رفتاری شخصی، زمینه مناسبی برای حاکمان مستبد و دیکتاتور آماده مینماید تا به اهداف شوم برتری طلبی خود برسند.
بیان زیبای امام (ع) در نهج البلاغه این است که «لا تجتمع عزیمه و ولیمه ـ هیچ گاه اندیشهها و انگیزههای بزرگ با رفاه زدگی قابل جمع نمیباشد» (۱۵)
آنجا که دانشمندان و عقلاء یک قوم در درهم و دینارهای حکومتی فرو میروند، چنان به خواب سنگینی فرو میروند که اندیشه خفتهشان دیگر قادر به تشخیص کمترین ناهنجاری و کمبودهای معنوی جامعه خود نخواهد شد، و اینجاست که نقطه مطلوب حاکمیت باطل، محقق میشود و در سه بُعد قانون گذاری و قانون گریزی و اجرای سلیقهای قانون، حاکمیت بی تنازع پیدا میکند.
نکته مهم:
در پیاده نمودن این سه عامل «خفتگی» در سطح و نیز عمق جامعه نباید از «بمب بارانهای رسانهای حکومتی» غافل شد که با این ابراز تأثیر گذار، «بیدار» پیدا کردن در میان سطح عموم مردم و خواص از جامعه، امری محال به حساب میآید.
رسالت تأثیرگذار “اربعینیان”
آنان پیروان واقعی “صاحب اربعین” یعنی امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) هستند که بمانند مقتدای خود، از راه میرسند و یک تنه به یک مبارزه نفس گیر وارد میشوند و همهی سحر و جادو امویان امروز را موسی وار باطل میکنند (۱۶) ونتیجتا آنان را رسوای تاریخ بشریت میکنند، همانطوری که حضرت سجاد (ع) و زینب کبرا به این مهم، موفق شدند.
سرّ این همه موفقیت “صاحبان اربعین” (امام سجادوحضرت زینب) را، باید در نیروی «تبلیغ» آنان جستجو کرد که بدون «پول» و «بلندگو» رسالتی را رقم زدند که از هیچ «ثروت توأم با قدرت و رسانه» کارساز نبود.
تبلیغ آنان بمعنای واقعی تبلیغ بود، که تا «اقصی المقصد» (۱۷) رسوخ کرد و از نماینده رسمی روم و راهب مسیحی گرفته تا عبدالله عفیف و زید بن ارقم را معترض جدی حکومت اموی قرار داد، ونیز جلسه رسمی دیگر یزیدرا، در مسجد اموی شام بهم زد وکاررا به نفع اهل بیت (ع) به پایان بردند. (۱۸)
بله امروز که استکبار با حربه استبداد دینی به استبداد سیاسی رسیده و توانسته بر اندیشه خفته مسلمین غالب آمده و سوار بر مرکب قدرت شده و با عنوانهای جعلی ولایت یا خلافت وامارت، نام «داعش»، اسمی یا رسمی بسازد و بر جان و دین مسلمین فائق آید، ما باید نسبت به خود چنان بیدار باشیم که گرفتار «تعصبات جاهلانه» و «تقلید کورکورانه» نشده و پای بند «اصول اسلام» و دارای شخصیتی «منتقد» و «بت ناپذیر» بوده و نوع استفاده دیگران در منابع دینی را بگونه ای رصد کنیم که «استفاده ابزاری از دین» را تشخیص دهیم و گوشمان بدهکار «بمب بارانهای رسانهای» نباشد و نسبت به دیگران با «تبلیغ صحیح عملی و قولی» «سجادوار» و «زینب گونه» به مبارزه برخاسته که «من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین». انشاالله
(۱) دراینکه اربعین پایان سفراسارتی اسرای اهل بیت بوده تردیدی نیست (ر.ک: مسارالشیعه شیخ مفید/۲۶ ومصباح المتهجد/۷۸۷) اگرچه در رسیدن آنان در روزاربعین به کربلا اختلاف بین قدماء (ابن نما و سیدبن طاووس) و متأخرین (حاجی نوری-آیتی – استاد مطهری) است.
(۲) نهج البلاغه خطبه ۲۲۴
(3) وسائل الشیعه ج ۲۵/۲۰۲
(4) ر.ک: یادداشتهای استاد مطهری ج ۱/۴۸۱
(۵) سوره توبه آیه ۲۴
(۶) یادداشتهای استادمطهری ج ۸/۴۲۳
(۷) سوره احزاب آیه ۶۷
(۸) یادداشتها ج ۴/۵۸۷
(۹) نهج البلاغه حکمت ۱۴۳
(۱۰) تعلیقه امالی شیخ مفید ۲۴۸
(۱۱) ر.ک: یادداشتهای استاد مطهری ج ۳-۳۷۳
(۱۲) ر.ک: المیزان ج ۲/۳۵۰
(۱۳) ر.ک: یادداشتهای استاد مطهری ج ۴/۵۸۸
(۱۴) مجموعه آثار ج ۱۷/۴۳۶
(۱۵) نهج البلاغه خطبه / ۲۴۱
(۱۶) سوره طه آیه ۶۹
(۱۷) تبلیغ، رساندن پیام به آخرین نقطه موردنظر
(۱۸) نفس المهموم/۲۵۳
انتهای پیام